صحابه و روابطشان با خاندان پیامبر [بخش اول]
للهم لک الحمد کما ینبغی لجلالک و الصلوة و السلام علی حبیبک و جندک یا مقلب القلوب ثبت قلوبنا علی دینک.
خداوند متعال میفرمایند:
«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر، و ما بدلوا تبدیلاً»(1)
برخی
از آن مؤمنان بزرگمردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا
بستند کاملاً وفا کردند، و برخی بر آن عهد ایستادگی کردند تا در راه
خدا شهید شدند و برخی دیگر در انتظار مقاومت هستند و عهد خود را تغییر
ندادند.
امروزه اقوام و ملل دنیا برای زنده
کردن تمدنهای مرده خود سعی و کوشش میکنند، آنهایی که گذشتهای
تاریک داشتند در صدد روشن کردن حال و آیندهای درخشانند. حتی بعضی
طبقات و گروهها از افرادی تجسم (اسطورهای) عینی ساخته برای جامعه
خود افتخار میآفرینند.
اما مسلمانان که دارای گذشتهای
افتخارآفرین و اظهر منالشمس هستند متأسفانه تاریخ درخشان و قهرمانان
تاریخساز خود، یعنی همان مردانی را که تاریخ پرشکوه اسلام را رقم
و آن را جاودانه کردهاند، به فراموشی سپردهاند و در واقع امروز
بیش از هر زمان به این رادمردان تاریخ و الگوهای زنده نیاز داریم.
آنانی که تحت سختترین شرایط از عقیده و کیان اسلام پاسداری
نمودند و در راه دعوتی که بدان ایمان داشتند با عشق و اخلاص کامل
پروانهوار جان باختند و خشتهای اولیه ایمان را بنا نهادند و با
شهادت خویش در برابر تهاجم زورگویان از اسلام دفاع نمودند تا این
کور سو به خورشیدی جهانتاب مبدل گردید.
ما درصدد هستیم در این
مقاله که ابتدا بطور خلاصه و کوتاه فضایل خلفای راشدین و
خویشاوندان آن حضرت را به یاری خداوند متعال بیان نموده، سپس
روابط فیمابین آن فداییان اسلام را که برگرفته از کتابهای فریقین ـ
شیعه و سنیـ است تقدیم خوانندگان محترم کنیم.
اینک مناقب و
فضایل آن جانثاران اسلام را از گفتههای گرانبهای نبی اکرم
صلیاللهعلیهوسلم مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
قال الرسول
صلیاللهعلیهوسلم: «ابوبکر و عمر سیدا کهول أهل الجنه من الاولین و
الا´خرین اِلا النبیین و المرسلین» [رواه احمد و الترمذی]؛ رسول
گرامی اسلام صلیاللهعلیهوسلم در این حدیث که امام احمد و ترمذی
آن را روایت کردهاند، حضرات شیخین، (ابوبکر صدیق و عمر فاروق) را
سرداران میانسال اولین و آخرین اهل بهشت بجز پیامبران و رسولان
نامیدهاند. در جای دیگر فرمودهاند: «ابوبکر صاحبی و مونسی فی الغار
سدّوا کل خوخة إلا خوخة ابیبکر» [رواه عبد الله بن احمد]؛ ابوبکر
همراه و همدم من در غار است. تمام دریچهها بجز دریچه خانه ابوبکر
را ببندید. این خود بزرگترین فضل و افتخار برای ابوبکر صدیق محسوب
میشود. درباره حضرت عمر فاروق رضیاللهعنه فرموده است: «إن الله
تعالی جعل الحق علیلسان عمر و قلبه» [رواه احمد و الترمذی]؛ همانا
خداوند حق را از زبان و قلب عمر رضیاللهعنه جاری کرده است. در
رابطه با حضرت عثمان ذیالنورین -رضی الله عنه- چنین فرمودهاند:
«عثمان بن عفان ولیّی فیالدنیا و الاخرة.» [رواه ابویعلی]؛ عثمان
پسر عفان در دنیا و آخرت دوست و ولی من است. و در جای دیگر فرمودند:
«ما زوّجت عثمان امکلثوم إلا بوحی من السماء.» [رواه الطبرانی]؛
من امکلثوم را به دستور وحی در عقد نکاح عثمان در آوردم. درباره
حضرت علی مرتضی رضیاللهعنه، چنین فرمودهاند: «یا علی أنت أخی
فی الدنیا والاخرة» [رواه الترمذی]؛ ای علی تو در دنیا و آخرت برادر
من هستی. و در حدیثی فرمودند: «إن الله أمرنی أن أزوِّج فاطمة من
علی» [رواه الطبرانی]؛ خداوند به من دستور داد تا فاطمه را در نکاح
علی در بیاورم.
و در روایتی فرموده است: «أتانی ملک فسلم علی،
نزل من السماء و لمینزل قبلها فبشرنی أن الحسن و الحسین سیدا
شباب أهل الجنة و أن فاطمة سیدة نساء أهلالجنة» [رواه ابن عساکر]؛
به نزد من فرشتهای آمده بر من سلام کرد. این فرشته از آسمان
فرود آمد و قبل از آن فرود نیامده بود، سپس به من مژده داد که
همانا حسن و حسین سرداران جوانان اهل بهشت هستند و فاطمه خاتون
زنان اهل بهشت است.
و در حدیثی فرموده است: «إن الحسن و
الحسین هما ریحانتای من الدنیا» [رواه الترمذی]؛ همانا حسن و حسین
در دنیا دو گل باغ من، یعنی دو ثمره قلب من، هستند.
حال برای
اینکه بدانیم یاران رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم با یکدیگر چه برخورد
و رابطهای داشتند، بهتر است به کلام خداوند و معجزه بزرگ استاد آن
ابرمردان تاریخ رجوع کنیم. خداوند در رابطه با یاران رسول اکرم
صلیاللهعلیهوسلم میفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه أشداء علی
الکفار رحماء بینهم»؛ محمد صلیاللهعلیهوسلم پیامبر خداست و آنانی که
همراه او هستند بر کافران سخت و با یکدیگر مهربانند.
در قرآن
کریم آیات متعددی در این راستا ذکر شده که ما در این نوشتار فقط به
همین آیه اکتفا میکنیم. البته این آیه صفات یاران رسول الله
صلیاللهعلیهوسلم را به طور کلی و عام بیان کرده، اما یاران
خاتمالنبین به طور اخص با خاندان و خویشاوندان نبی اکرم
صلیاللهعلیهوسلم چه نوع برخورد و روابط و تعلقاتی داشتند؟ با توجه
به حوادث و واقعات تاریخی پی خواهیم برد که ایشان (صحابه) خاندان
پیامبر صلیاللهعلیهوسلم را بر خاندان و خویشاوندان خود ترجیح
میدادند و در مشکلات غمخوار و یاور آنان بودند. برای اثبات این مدعا
اینک به بررسی بعضی از وقایع و حوادث میپردازیم.
خواستگاری حضرت زهرا و نقش حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق (رضی الله تعالی عنهم) در آن:
اگر
بیطرفانه و دور از گرایش و احساسات مذهبی به بررسی این واقعه
بپردازیم به حقیقت پی خواهیم برد که بزرگترین محرِّک و مشوِّق
حضرت علی (کرمالله وجهه) برای خواستگاری حضرت فاطمه زهرا (رضیالله
تعالیعنها) حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق (رضیالله تعالیعنهما)
بودند.
ملا محمد باقر مجلسی- از علمای شیعه- در “جلاءالعیون” در
بیان تزویج امیرالمؤمنین و فاطمةالزهراء (رضیالله تعالیعنهما) چنین
نوشته است: «روایت کردهاند روزی ابوبکر و عمر و سعد بن معاذ در مسجد
حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم نشسته بودند و سخن مزاوجه حضرت فاطمه
درمیان آوردند. پس ابوبکر گفت: اشراف قریش خواستگاری او از آن حضرت
نمودند، حضرت در جواب ایشان فرمود که امر او به سوی پروردگار اوست،
اگر خواهد که او را تزویج نماید خواهد نمود و علی ابن ابیطالب در
این باب با حضرت صلیاللهعلیهوسلم سخن نگفت و کسی نیز برای آن
حضرت صلیاللهعلیهوسلم سخن نگفت و گمان ندارم که چیزی مانع شده
باشد او را مگر تنگدستی، آنچه میدانم آنست که خدا و رسول
صلیاللهعلیهوسلم فاطمه را نگاه نداشتهاند مگر از برای او. پس
ابوبکر با عمر و سعد بن معاذ گفت که برخیزید به نزد علی برویم و او
را تکلیف نمائیم که خواستگاری فاطمه بکند و اگر تنگدستی او را مانع
شده باشد، ما او را در این باب مدد کنیم، سعد بن معاذ گفت که بسیار
درست دیده و برخواستند به خانه امیرالمؤمنین رفتند، آن جناب را در
خانه نیافتند؛ در آن وقت حضرت (ع) شترخود را برده در باغ مردی از
انصاری آب میکشید به اجرت، پس متوجه آن باغ شدند. چون به خدمت
آن حضرت رسیدند فرمود که «برای چه حاجت آمدهاید؟» ابوبکر گفت: ای
ابوالحسن هیچ خصلتی از خصال خیر نیست مگر آنکه تو بر دیگران در آن
خصلت سبقت گرفته و رابطه میان تو و حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم از
جهت خویشی و مصاحبت دائمی و نصرت و یاری و روابط معنوی معلوم
است… پس چه مانع است ترا که خواستگاری نمینمائی او را زیرا که
مرا گمان آن است که خداوند و رسول او را برای تو نگاه داشتهاند و
از دیگران منع میکنند. چون حضرت امیرالمؤمنین این سخنان را از
ابوبکر شنید آب از دیدههای مبارکش فرو ریخت و فرمود: که اندوه مرا
تازه کردی و آرزویی که در سینه من پنهان بود به هیجان آوردی، که
باشد که فاطمه را نخواهد؟ و لیکن به اعتبار تنگدستی شرم میکنم از
آنکه این معنی را اظهار نمایم. پس ایشان بهر نحو که بود آن حضرت
را راضی کردند که به خدمت حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم رود و فاطمه
را از آن حضرت خواستگاری نماید. حضرت شتر خود را گشود و به خانه آورد
و بست و نعلین خود را پوشید و متوجه خانه حضرت رسالت شد.»(1)
شیخالطائفه
ابوجعفر طوسی در “امالی” جلد اول به همین منظور روایت دیگری به
زبان عربی نقل کرده است و ملاباقر مجلسی در جلاءالعیون آن روایت
را به زبان فارسی چنین ترجمه نموده است؛ «شیخ طوسی به سند معتبر از
حضرت امیرالمؤمنین روایت کرده است که نزد من آمدند ابوبکر و عمر
گفتند: چرا به نزد حضرت رسول نمیروی که فاطمه را خواستگاری نمایی؟
پس من رفتم به خدمت آن حضرت چون نظر مبارکش بر من افتاد خندان
شد و فرمود: برای چه آمدهای ای ابوالحسن؟ حاجت خود را بیان کن.
پس من عرض کردم به خدمت آن حضرت صلیاللهعلیهوسلم … گفتم یا
رسولالله استدعا مینمایم که فاطمه را به من تزویج کنی… باش تا
بروم و به نزد تو برگردم. چون حضرت رسول صلیاللهعلیهوسلم به نزد
فاطمه رفت، فاطمه برخاست و ردای مبارکش را برگرفت و نعلین را از
پای مبارکش کند. آب آورد و دست و پایش را شست. پس در خدمت آن
حضرت نشست حضرت فرمود: ای فاطمه فرمود که لبیک، چه حاجت داری یا
رسولالله صلیاللهعلیهوسلم؟ حضرت فرمود: ای فاطمه میدانی قرابت
علی بن ابیطالب و فضیلت او را… و او در امر خواستگاری تو سخنی گفت
پس چه مصلحت میدانی؟ حضرت فاطمه چون این سخن را شنید ساکت گردید و
لیکن روی خود را نگردانید و اظهار کراهت نفرمود. پس حضرت رسول
برخاست و فرمود الله اکبر، ساکت شدن او علامت راضی شدن اوست.» (2)
همین
واقعه را “میرزا رفیع باذل” در «حمله حیدری» چنین به نظم در
آورده است که قسمتی از آن تقدیم خوانندگان محترم میشود:
چو بگذشت چندی بدین داوری یکی روز رفتند نزد علی
زیاران مخصوص او چند تن بگفتند ای شمع آن انجمن
درین کار خیر اولویت تراست سکوتت درین خطبه چندی چراست
رو از خدمت سید انبیاء بکن خواستگاری خیرالنساء
به پاسخ چنین گفت یعسوب دین که دارم دو مانع بر اقدام این
نخست آنکه شرم آیدم از نبی دوم خامشم کرده دست تهی
بگفتند یارانش ای شهر یار تو در خاطر خویش از اینها میار
ترا با نبی نسبت دیگر است ازو آنچه خواهی کنی در خورست
زدست تهی نیز بر خود مپیچ نخواهد رسول کریم از تو هیچ
به ترغیب یاران علیِ ولی بروز دگر رفت نزد نبی
(حمله حیدری، ج 1، ص 61)
از
روایاتی که شیخ ابوجعفر طوسی و ملاباقر مجلسی و میرزا رفیع باذل-
از علمای برجسته شیعه- نقل کردهاند نکات ذیل استنباط میشود:
1ـ
حضرت ابوبکر صدیق و عمر فاروق ـ رضیالله تعالیعنهماـ به حضرت علی
مرتضی- رضیاللهعنه- پیشنهاد کردند که از حضرت فاطمه زهرا- رضیالله
تعالیعنهماـ خواستگاری کنند. این خود دلیل بارزی بر خیرخواهی
ایشان در حق حضرت علی ـ کرمالله وجهه ـ است.
2ـ نداشتن مال و
سرمایه در راه نکاح یکی از موانع و مشکلاتی بود که حضرت علی رضی الله
عنه مطرح نمود، حضرت ابوبکر و عمر رضیالله تعالیعنهما در این راستا او
را تسلی دادند. این هم دال بر مودّت و دوستی فیمابین آن جانثاران
اسلام است.
3ـ حضرت علی ـ رضیاللهعنه ـ این مشوره
خیرخواهانه را پذیرفت و برای این کار خیر اقدام نمود. این خود نشانه
اعتماد حضرت علی ـ رضیاللهعنه ـ به حضرت صدیق و فاروق ـ رضیالله
تعالیعنهما ـ بود.
ادامه دارد…
منابع:
1ـ احزاب، آیه:23.
جلال العیون ـ فضائل صحابه از شاه عبد العزیز ـ ترمذی ـ رحماء بینهم
2ـ جلاءالعیون، ملاباقر مجلسی، ص:104، فصل پنجم در بیان تزویج امیرالمؤمنین و فاطمه، طبع انتشارات رسیدی چاپخانه سال چاپ، 1362.
3ـ ـ جلاءالعیون ملاباقر مجلسی ص:104 فصل پنجم در بیان تزویج امیرالمؤمنینو فاطمه.