دانــــــلـود تــوحـــــــــید

مـــــرکز دانلود اهـل سنــــت بلـــوچستـــان

پس از آنکه حضرت علی به پیشنهاد ابوبکر و عمر رضی‌الله‌عنهما برای خواستگاری فاطمه خدمت رسول خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم شرفیاف شد و از جانب وی جواب مثبت شنید. رسول اکرم صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم به علی رضی‌الله‌عنه‌ فرمود: «ای علی برخیز و زره‌ات را برای تهیه جهیزیة فاطمه بفروش برسان،» حضرت علی زره را به بازار برد و به عثمان ذی‌النورین فروخت و قیمتش را به رسول خدا صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم داد. پیامبر صلی‌الله‌‌علیه‌وسلم مبلغی از آن پول را به بلال داد تا برای فاطمه رضی‌الله‌عنها عطر و غیره بخرد. و مبلغی هم به ابوبکر صدیق داد تا برای فاطمه رضی‌الله‌عنها لباس و لوازم خانگی بخرد، شیخ ابوجعفر طوسی ـ از علمای شیعه ـ این واقعه را از علی کرم‌الله وجهه در کتاب «امالی» نقل کرده است، گزیده‌ای از آن خدمت خوانندگان آورده می‌شود.

«… قال علی قال رسول‌الله قم فبع الدرع، فقمت فبعته و اخدت الثمن و دخلت علی رسول‌الله فسکبت الدراهم فی حجره فلم یسألنی کم هی؟ و لا انا اخبرته ثم قبض قبضةً و دعا بلالاً فاعطاه و قال: ابتع لفاطمة طیباً ثم قبض رسول‌الله من الدراهم بکلتا یدیه فاعطاها ابابکر و قال ابتع لفاطمة ما یصلحها من ثیاب و أثاث البیت»(1)
ملامحمدباقر مجلسی ترجمه این روایت را در جلاءالعیون چنین بیان کرده است:‌
«شیخ طوسی به سند معتبر از حضرت صادق علیه‌السلام‌ روایت کرده است…. حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام‌ فرمود که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ مرا فرمود که یا علی برخیز و زره را بفروش. من برخواستم و قیمت آن را گرفتم به خدمت آن حضرت آوردم زرها را در دامن آن حضرت ریختم آن‌حضرت از من نپرسید که چند است من نیز نگفتم پس یک کف از آن زر گرفت بلال را طلبید، به او داد و گفت: از برای فاطمه بوی خوشی بگیر. پس دو کف از آن دراهم برگرفت و به ابوبکر داد فرمود: که برو به بازار و از برای فاطمه بگیر آنچه او را در کار است از جامه و اساس* البیت عمار بن یاسر و جمعی از صحابه را از پی او فرستاد همگی به بازار درآمدند پس هر یک از ایشان چیزی را اختیار می‌کردند.
به ابوبکر می‌نمودند و به مصحلت او می‌خریدند… چون همه اسباب را خریدند بعضی را ابوبکر برداشت و هر یک از صحابه بعضی را برداشتند به خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ آوردند حضرت هر یک از آنها را بدست می‌گرفت و ملاحظه می‌نمود و می‌فرمود خداوندا مبارک گردان این را بر اهل‌بیت من.»(2)
قابل ذکر است، که محمد بن علی شهر آشوب هم همین روایت شیخ طوسی را در جلد چهارم مناقب ابن شهر آشوب در فصل تزویج فاطمه با علی بطور مختصر نقل کرده است.
برای توضیح بیشتر مسئله روایت دیگری از کتابهای اهل‌تشیع نقل می‌شود. در آن به طور صراحت ذکر شده که علی کرم‌الله وجهه زره‌اش را ه چهارصد درهم به عثمان ابن عفان رضی‌الله‌عنه‌ فروخت، حضرت عثمان پس از آنکه بهای زره را پرداخت زره را هم به حضرت علی هدیه کرد علی رضی‌الله‌عنه‌ دراهم و زره را خدمت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ آورد و ماجرای فروختن زره و هدیه نمودن آن را از جانب عثمان رضی‌الله‌عنه‌ برای نبی اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ بیان کرد، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ در حق عثمان بن عفان دعای خیر نمود، علی بن عیسی اربیلی از مناقب خوارزمی در کشف‌الغمه چنین روایت کرده: «قال  علی: فاقبل رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌) فقال: یا اباالحسن انطلق الان فبع درعک و ائتنی بثمنه حتی اهییء لک و لابنتی فاطمه ما یصلحکما. قال علی: فانطلقت و بعته باربع مأة درهم سود هجریة من عثمان بن عفان (رضی‌الله‌عنه‌) فلما قبضت الدراهم منه و قبض الدرع منی قال: یا اباالحسن ألست اولی بالدرع منک و انت اولی بالدرهم منی؟ فقلت بلی، قال: فان الدرع هدیة منی الیک. فاخذت الدرع و الدراهم و اقبلت الی رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌) فطرحت الدرع و اقبلت الی رسول اخبرته بما کان من امر عثمان فدعا له بخیر…»(3)
ترجمه: حضرت علی فرمود: آنگاه رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم‌ فرمود: ای علی اکنون برو زره خود را بفروش و بهای آن را بیاور تا اسباب و نیازهای خانگی شما را تهیه کنیم. علی‌ کرم‌الله وجهه فرمود: من رفتم و آنرا به چهارصد درهم سود هجریة به عثمان ابن عفان فروختم، وقتی که دراهم را از او تحویل گرفتم و او زره را از من قبض نمود گفت: «ای علی آیا من به زره از تو اولی‌تر و تو به دراهم از من اولی‌ و انسب‌تر نسیتی؟ گفتم چرا نه!! عثمان فرمود: پس این زره را به تو هدیه می‌کنم علی کرم‌الله وجهه فرمود من زره و دراهم را برداشته خدمت رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم)‌ آوردم و او را از ماجرای عثمان و هدیه زره خبر دادم.» نبی اکرم (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) در حق حضرت عثمان (رضی‌الله‌عنه‌) دعای خیر نمود. همین روایت در مناقب خوارزمی فصل بیستم در تزویج فاطمه با علی ص 252ـ253 و بحارالانوار از ملا محمدباقر  مجلسی در جلد چهل و سوم باب تزوجها بعلیٍ (رضی‌الله‌عنه‌) ص: 130 نقل شده است.
در روایتی که علی ابن عیسی اربیلی نقل کرده آمده است که حضرت علی فرمود: من پس از آن که به خدمت رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) جواب مثبت داد و خواست در حضور صحابه عقد نکاح فاطمه را با من ببندد با شتاب از خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) خارج شدم و بر اثر سرور و شادمانی زیاد نمی‌دانستم چکار می‌کنم آنگاه ابوبکر و عمر (رضی‌الله‌عنهما) از روبروی من ظاهر شدند، فرمودند: «پشت‌سرت چیست؟!» گفتم: «رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) دخترش فاطمه را در عقد نکاح من درآورد،» و فرمود: «خداوند او را در آسمان به عقد نکاح تو درآورده، و هم اینک رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) از خانه خارج می‌شود تا در حضور مردم آن‌ را اعلام کند،» ابوبکر و عمر خیلی خوشحال شدند و با من به سوی مسجد برگشتند هنوز به وسط مسجد نرسیده بودیم که رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) به ما پیوست، چهرة انورش از فرط سرور و شادمانی می‌درخشید.
الفاظ روایت یاد شده چنین است: «… قال علی: فخرجت من عند رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) مسرعاً و انا لا اعقل فرحاً و سروراً، فاستقبلنی ابوبکر و عمر (رضی‌الله‌عنهما) فقالا: ما وراک؟ فقلت: زوجنی رسول‌الله ابنته فاطمه و اخبرنی ان الله عزوجل زوجنیها فی السماء، و هذا رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) خارج فی اثری لیظهر ذلک بحضرة الناس، ففرحا بذلک فرحاً شدیداً و رجعا معی الی المسجد، فما توسطناه حتی لحق بنا رسول‌الله و ان وجهه لیتهلل سروراً و فرحاً، فقال: یا بلال … اجمع الی المهاجرین و الانصار…»(4)
در این روایت صراحتاً لفظ «ففرحنا بذلک فرحاً شدیداً…» بکار رفته؛ یعنی حضرت علی کرم‌الله وجهه فرمود: ابوبکر و عمر از شنیدن این موضوع که رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) حضرت فاطمه را به عقد نکاح حضرت علی درآورده بی‌نهایت خوشحال شدند، لذا معلوم می‌شود آنان دوست و غم‌خوار علی بودند، خوشحالی حضرت علی سبب خوشحالی ابوبکر و عمر و انده و غم مایة‌ اندوه و غم ابوبکر و عمر  می‌شد. هیچ نوع کدورت و رنجشی بین آنان نبود. و گرنه معنایی نداشت که بر اثر خوشی و سرور علی ابوبکر و عمر خوشحال شوند بلکه برعکس ناراحت و غمگین می‌شدند، تا چه رسد که او را وادار به ازدواج با فاطمه نمایند.
این روایت را تنها علی بن عیسی اربیلی در کتابش نقل نکرده، بلکه افراد دیگری هم از علمای شیعه این روایت را ذکر کرده‌اند، علامه ملا محمدباقر مجلسی  در بحارالانوار جزء چهل و سوم در باب تزویجها… در صفحه 139 و خوارزمی در مناقب باز هم در باب تزویج رسول‌الله فاطمه به علی ص: 252 ـ251 این روایت را نقل کرده‌اند.
در روایتی آمده که حضرت انس (رضی‌الله‌عنه‌) نزد رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) نشسته بود که بر رسول خدا (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) وحی نازل شد، پس از آنکه آثار وحی زائل شد و رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) بهبودی حاصل کرد،‌ به حضرت انس فرمود: «ای انس آیا می‌دنی جبرئیل از طرف صاحب عرش ـ خدا ـ‌ چه آورد؟» انس فرمود: «خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند.» فرمود: «خدا به من امر کرده  تا فاطمه را در عقد نکاح علی آورم برو ابوبکر و عمر و عثمان و علی و طلحه و زبیر و به همان تعداد از انصار را به نزد من فرا خوان،» پس از آنکه انس آنان را فراخواند، و هر یکی از آنان در جایی نشست رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) نکاح فاطمه را با علی بست.
علی بن عیسی اربیلی همین روایت را چنین نقل کرده: «… عن انس قال: کنت عند النبی (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) فغشیه الوحی، فلما افاق قال لی: یا انس اتدری بما جاءنی جبرئیل من عند صاحب العرش؟ قال: قلت الله و رسوله اعلم، قال: أمرنی ان ازوج فاطمة من علی فانطلق فادع لی ابابکر و عمر و عثمان و علیّاً و طلحة و الزبیر و بعددهم من الانصار. قال: فانطلقت فدعوتهم له: فلما أخذوا مجالسهم قال رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) بعد الحمد و الثناء … انی اشهدکم انی قد زوجت فاطمة من علیٍ علی اربع مأة مثقال فضة ان رضی علی بذلک»(5)
ملاحظه در روایت فوق چنین بر می‌آید که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) حضرت ابوبکر و عمر و عثمان و غیره را برای آن فراخواند تا آنان را در عقد نکاح شاهد قرار بدهد و ایشان در عقد نکاح فاطمه و علی (رضی‌الله‌عنهما) حضور داشته باشند.
اینک روابط و همدردی و غم‌خواری و اعتماد آن بزرگان را نسبت به یکدیگر از کتابهای اهل‌سنت و شیعه و از زبان خودشان بیان خواهم کرد.
حضرت عایشه صدیقه دختر ابوبکر صدیق (رضی‌الله‌عنهما) در روایات متعددی حضرت فاطمه زهرا دخت گرامی نبی اکرم (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) را مورد ستایش و تمجید قرار داده است. مختصراً به بعضی از روایات اشاره‌ای خواهیم داشت. حاکم در مسند خود از ام‌المؤمنین عایشه درباره فاطمةالزهرا چنین روایت کرده است:‌
«… ما رأیت احداً کان اشبه کاملاً و حدیثاً برسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) من فاطمة و کانت اذا دخلت علیه قام الیها قبلها و رحب بها کما کانت تصنع هی به صلی‌الله‌عیله‌وسلم» (6)
عایشه صدیقه در این روایت فرموده: احدی را ندیدیم که در گفتار و سخن از فاطمه به رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) شبیه‌تر باشد. وقتی فاطمه به نزد آن‌حضرت می‌آمد، نبی اکرم (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) برمی‌خاست او را می‌بوسید و به او خوش آمد می‌گفت: همانگونه که فاطمه با رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) برخورد می‌کرد.
شیخ عباسی قمی ـ از علمای شیعه ـ در منتهی‌الآمال در بیان فضایل فاطمه از عایشه صدیقه نقل کرده است «شیخ طوسی از عایشه روایت کرده است که من ندیدم احدی را که در گفتار و سخن شبیه‌تر باشد از فاطمه به رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) چون فاطمه به نزد آن حضرت می‌آمد او را مرحبا می‌گفت و دستهای او را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند. چون حضرت به خانه فاطمه می‌رفت، برمی‌خاست و استقبال آن‌حضرت می‌کرد و مرحبا می‌گفت، و دستهای آن‌حضرت را می‌بوسید…»(7)
حضرت صدیقه در روایت دیگری فرمود: … ما رأیت احداً قطا صدق من فاطمة غیر ابیها…»(8)
 یعنی من هرگز احدی را راستگو‌تر از فاطمه بغیر از پدرش نیافتم، این خود نشانگر ارادت خاصی است که عایشه نسبت به فاطمة زهرا داشت. در مقابل فاطمه هم نسبت به عایشه اعتماد و ارادت ویژه‌ای داشت، در صحیح مسلم از عایشه روایت شده که همسران پیامبر در نزد رسول‌الله نشسته بودند، فاطمه آمد وقتی رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) او را دید به او خوش آمد گفت و او را سمت راست یا چپش نشاند، سپس آهسته به او چیزی گفت، حضرت فاطمه به محض شنیدن سخن شدیداً گریه کرد، چون رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) پریشانی او را دید بار دیگر آهسته به او چیزی گفت، حضرت فاطمه از شنیدن آن خبر خندید. پس از آن که حضرت رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) برخاست، عایشه دربارة آن راز از فاطمه جویا شد فاطمه گرچه در آن وقت راز رسول‌الله (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) را فاش نکرد.  اما بعد از رحلت آن‌حضرت (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) آن راز را برای عایشه بازگو نمود.
عایشه در حق علی کرم‌الله وجهه دعای خیر نموده او را ستایش می‌کرد. اما احمد در مسند خود از عایشه روایتی نقل کرده در آن ذکر شده که عبدالله بن شداد بعد از شهادت حضرت علی کرم‌الله وجهه، از عراق به خدمت ام‌المؤمنین عایشه صدیقه رسید. ام‌المؤمنین فرمود: «اگر دربارة قومی ـ خوارج ـ از تو بپرسم درست جواب می‌دهی؟» ابن شداد جواب داد «حتماً،» عایشه از حال خوارج پرسید عبدالله بن شداد جواب داد، صدیقه گفت: «وقتی اهل عراق ـ خارجی ـ‌ در مقابل علی قرار گرفتند علی چه گفت؟» عبدالله بن شداد جواب داد، علی صدق‌الله و رسوله می‌گفت.
عایشه برای تاکید بیشتر پرسید: «آیا از او سخن دیگری شنیدی؟» عبدالله گفت: «خیر!» عایشه فرمود: «بله صدق‌الله و رسوله،» خدا بر علی رحم کند و از او خشنود باد، او چیز شگفت‌انگیزی را که می‌دید، صدق‌الله و رسوله می‌گفت. الفاظ حضرت صدیقه (رضی‌الله‌عنها) چنین نقل شده‌اند: «… قالت: اجل صدق‌الله و رسوله! یرحم الله علیاً (رضی‌الله‌عنه‌) إنه کان من کلامه لایری شیئاً یعجبه إلا قال: صدق‌الله و رسوله…»(9)
حضرت عبدالله بن عباس پسرعموی رسول‌ (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) و علی کرم‌الله وجهه در مرض‌الموت عایشه برای عیادت اجازه خواست، حضرت عایشه بار اول اجازه نداد، اما بر اثر اصرار ابن عباس به وی اجازه داد. صدیقه اظهار پریشانی و غم نموده فرمود: «می‌ترسم که بعد از مرگ چه خواهد شد،» ابن عباس فرمود: من از رسول‌الله شنیدم که فرمود: «عایشه در بهشت همسرم خواهد بود، و نبی اکرم (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) به نزد پروردگارش والاتر و بالاتر از آن است که پاره‌ای از آتش جهنم را به تزویج او در آورد،» عایشه فرمود: اضطراب و پریشانیم را رفع کردی خداوند پریشانی ترا رفع کند.»(10)
در طبقات ابن سعد از علی‌المرتضی در فضایل صدیق و فاروق روایتی نقل شده که شخصی از علی درباره ابوبکر و عمر پرسید، علی فرمود: آنان پیشوایان هدایت و راهنمای امت و مصلحان قوم، و در اهداف خیر موفق و کامران بودند، و از این دنیا گرسنه خارج شدند، یعنی برای مطامع دنیوی مالی جمع نکردند الفاظ حدیث یاد شده چنین است:‌
«… سئل علی عن ابی‌بکر و عمر قال: کانا امامی هدیً راشدین مصلحین منجحین خرجا من الدنیا خمیصین…»(11)
علامه سیوطی در تاریخ‌الخلفاء از بزار و ابن عساکر از اسید بن صفوان در تحت تفیسر آیه «… والذی جاء بالصدق و صدق به…» از حضرت علی (رضی‌الله‌عنه‌) چنین روایت کرده است، «… قال علی: والذی جاء بالحق محمد (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) و صدق به ابوبکر الصدیق (رضی‌الله‌عنه‌) …»(12) (ابن عساکر می‌فرماید: در روایت از علی (رضی‌الله‌عنه‌) «بالحق» آمده و شاید این قرائت علی (رضی‌الله‌عنه‌) باشد.)
علی کرم‌الله وجهه فرمود: در آیه شریفه مراد از «والذی جاء الصدق» حضرت‌الرسول (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) و مراد از «صدق به» ابوبکر صدیق است که او را تصدیق و تأیید کرد.
این روایت را علمای اهل‌سنت و علمای شیعه در تفاسیر خود نقل کرده‌اند شیخ ابو علی طبرسی ـ از علمای شیعه در تفسیر مجمع‌البیان تحت آیه کریمة «والذی جاء بالصدق و صدق به» همین روایت را ذکر کرده است.
با بیان روایات و وقایع و اقوال آن وارستگان نسبت به یکدیگر خوانندگان محترم ملاحظه می‌فرمایند که بین شاگردان و جانثاران رسول اکرم (صلی‌الله‌عیله‌وسلم) چقدر الفت و صمیمیت و اعتماد کلی برقرار بود خداوند منان مسلمانان را به خط مشی صحابه و خاندان گرامیش توفیق عنایت فرماید تا بین مسلمانان همان الفت، رأفت، همدردی و غمخواری برقرار شده و بساط زشت حقد، کدورت و اختلاف از میان مسلمانان برچیده شود.
و ما ذالک علی‌الله بعزیز

نگارنده: مولوی خدارحم لکزایی

منبع: فصلنامۀ ندای اسلام

پی نوشت:
1ـ کتاب‌الامالی لشیخ ابی جعفر طوسی ج:1، ص:39، و بحار‌الانوار جزء چهل و سوم ص:93 دار احیاءالتراث العربی، بیروت ـ‌لبنان.
* کلمه عبارات نقل شده از شیخ عیناً بدون دخل و تصرف آورده شده است.
2ـ جلاءالعیون فارسی بحث تزویج فاطمه، ص:118، از انتشارات قائم، تهران.
3ـ کتاب‌الغمة ج:1، فی ذکر تزویجه فاطمه ص:472، از انتشارات حاج محمدباقر چاپ اسلامیة، سال 1381هـ..
4ـ کتاب‌الغمة ج:1، فی ذکر تزویجه فاطمه ص:484ـ483، از انتشارات حاج محمدباقر چاپ اسلامیة.
5ـ کشف الغمة ج: 1 ص: 741ـ472 ـ و بحارالانوار، ج: 43 ص: 119.
6ـ‌ المستدرک للحاکم ج:3 ص:154.
7ـ منتهی‌الآمال جلد اول باب فضائل فاطمه (رض) ص:132 چاپ تهران.
8ـ حلیةالاولیاء ج:2، ص:42 تذکرة فاطمة (رض).
9ـ مسند امام احمد، ج:1‌، تحت مسندات علی‌المرتضی ص: 87 ـ 86.
10ـ جامع مسانید الامام الاعظم ج:1، ص:215 و مسند الامام ابی حنیفه ص:179.
11ـ طبقات ابن سعد ج: 3، ص:149، قسم اول تذکره ابی‌بکر.
12ـ تاریخ‌الخلفاء سیوطی ص:49، و مجمع‌البیان للطبرسی ص:361، در جمع‌آوری مقاله و رجوع به مراجع از رحماء بینهم استفاده شد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی