دانــــــلـود تــوحـــــــــید

مـــــرکز دانلود اهـل سنــــت بلـــوچستـــان


🌹🌹امیرالمومنین عمرفاروق🌹🌹
صد درود بر شیرمرد ناب دین✨
حامی دین خدا یار امین✨
مرد اخلاص وعبادت آن عمر✨
هیبتی بی وصف بودش در جگر✨
غرش شمشیر او بر جان ظلم✨
میرسد بر پیکر هر شرک وجرم✨
مشرکان تا قبل ایمان در امید✨
شد مسلمان ناله های غم پدید✨
نهضت ایمان او شد اشکار✨
لرزه بر اندام شد هر نابکار✨
فتح وپیروزی برایش سهل بود✨
چونکه عاری از عناد وجهل بود✨
خوش لقب فاروق اعظم وصف او✨
شد امیرالمومنین بر او نکو✨
فتح کرد بیت المقدس را به حق✨
هم به مصر و روم و ایران داد سبق✨
میزنند تهمت بر این شیر خدا✨
بهر شیطان کرده اند جانها فدا✨
کینه ی ایشان قدیم است نه جدید✨
کوردلان را لطف شیطان است مزید✨
تا به کی داماد حیدر را چنین✨
افترا گویید، با قلبهای کین✨
عزت او قلبتان را کرد سیاه✨
خاری بر چشم عدو باشد براه✨
چشمه ی اخلاص او تابنده است✨
در کنار مصطفی خوابیده است✨
تا هنوز از هیبت ان شیر عمر✨
مشرکان لرزه بر اندام در به در✨
نام نیکش عزت ایران ماست✨
انکه تکذیب میکند قعر جفاست✨
صد درود بر تو عمر، فاروق ما✨
عزت دنیا ودین است بر شما✨

جانم فدای فاتح کشورم فاروق اعظم(رض)

  • اصحاب کرام انسانهای بودند که در مکتب پیامبر اکرم اموزش دیده و تربیت شده بودند و به صورت طلاب هایی ناب از کوره ابتلا و آزمایش ها سالم بیرون آمدند بزرگوارانی بودند که ن تنها مسلمانان بلکه خردمندان و اندیشمندان غیرمسلمان نیز در مقابل قداست پاکیزگی اخلاق زهد تقوا قناعت شجاعت عبادت عفت عدالت آنان تحت تاثیر قرار گرفته و سرتسلیم فرو آورده اند آری یاران جان نثار رسول الله انسان های از جان گذشته بودند
    دریکی ازشب ها که سیدنا عمربن خطاب درمدینه می گشت تاازاحوال رعیتش باخبرشودخیمه ای دیدکه قبلا ندیده بودکنجکاوشدوبه طرف خیمه رفت ،صدای ناله ای ازخیمه شنیدوبرنگرانی اش افزوده شد 🔹پس صدازدومردی ازآنجاخارج شد
    🔸گفت:توکه هستی؟
    🔹گفت:من مردی ازروستاهای بادیه نشین هستم حاجتی برمابودوخودرابه اینجا رساندیم تا ازعمریاری بجوییم 🔸عمرگفت:این صدای ناله چیست؟
    گفت:این همسرم است که ازدردزایمان ناله می کند
    🔹گفت:آیاکسی هست که به همسرت کمک کند؟
    🔸گفت:نه فقط من واوهستیم
    🔹عمرگفت:آیا نفقه ای برای اطعام اوداری؟
    🔸گفت:نه
    🔹عمرگفت:اینجا منتظرباش نفقه ای باخودمی آورم وکسی که به همسرت کمک کند 🔸سیدناعمربه خانه اش رفت وبه همسرش ام کلثوم دخترعلی بن ابی طالب گفت:ای دختراکرمین !
    آیامی خواهی درخیری که خداخواسته شرکت کنی؟
    🔹گفت:آن چیست؟
    🔸گفت:آنجا زنی است فقیرومسکینی است که ازدرد زایمان رنج می برد
    🔹گفت:آیامی خواهی خودم این کارراانجام دهم؟
    🔸گفت:برخیزدختراکرمین وهرچه رابرای این کاراحتیاج داری باخودت بردار
    وسیدناعمرهم باخودوسایل طبخ برادشت بالای سرش گذاشت وبه راه افتادند.
    به خیمه که رسیدندام کلثوم داخل شدتابه آن زن کمک کند
    وسیدناعمروآن مردبیرون ازخیمه طعامی رامهیا می ساختند
    🔸ام کلثوم ازداخل خیمه صدازد:
    ای امیرمومنین !به آنمردخبربده که خداوندپسری رابه آنهاعطانموده وهمسرش سالم است.
    وقتی آنمردشنید(امیرالمومنین)
    هراسان چندقدم به عقب رفت
    اونمی دانست که او عمربن خطاب است 🔹سیدناعمرخندیدوگفت:نزدیک بیا
    نزدیک بیا
    بله من عمربن خطاب واین همسرم ام کلثوم دخترعلی بن ابی طالب است
    🔸مردبه.گریه افتادوگفت:آل بیت رسول فرزندم رابدنیا آوردند!
    وامیرالمومنین برای من وهمسرم غذادرست می کند!
    🔹عمرگفت:این رابردار وبقیه نفقه ای که نزدمااست رابرایت می آورم . 🔸این است راه وروشی که ازپیامبرصلی الله وعلیه وسلم آموختند.
    عمربه مجردنمازوروزه وقیام وفتوحاتی که انجام داده بود نامش بالا نرفت.
    بلکه قلب خاشع وتواضعش وعدالت وحق طلبی رادرسرزمینش برپاداشت
    ونفسش رامحاسبه می کردقبل ازآنکه خداوندنفسش رامحاسبه کند.
    بر گرفته از زندگینامه خلفای راشدین


  • 我生活的征服者我的祖国法鲁克·阿扎姆(RA)

95/10/22
ابوحنظله امراء

امیرالمومنین عمرفاروق

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی