این احساسات است که قلب سیدنا ابوبکر (رض) در قالب کلمات ریخته است، سیدنا ابوبکر (رض) میگوید: وقتی هجرت میکردیم من خیلی خیلی تشنه شدم. مقداری شیر آمیخته با آب آوردم و به رسول الله(ص) دادم و گفتم: بنوش یا رسول الله(ص)، ابوبکر (رض) میگوید: پیامبر آنقدر نوشید تا من سیراب شدم!؟
چشمت درست دیده است! جمله درست و هدفمند است، ابوبکر (رض) حادثه را این طور بیان نمود. آیا زیبایی عشق را چشیدی؟
چه حب و عشق خاصی!
ما کجا و این عشق و دوستی کجا!؟





پس
از آنکه حضرت علی به پیشنهاد ابوبکر و عمر رضیاللهعنهما برای خواستگاری
فاطمه خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوسلم شرفیاف شد و از جانب وی جواب مثبت
شنید. رسول اکرم صلیاللهعلیهوسلم به علی رضیاللهعنه فرمود: «ای علی
برخیز و زرهات را برای تهیه جهیزیة فاطمه بفروش برسان،» حضرت علی زره را
به بازار برد و به عثمان ذیالنورین فروخت و قیمتش را به رسول خدا
صلیاللهعلیهوسلم داد. پیامبر صلیاللهعلیهوسلم مبلغی از آن پول را
به بلال داد تا برای فاطمه رضیاللهعنها عطر و غیره بخرد. و مبلغی هم به
ابوبکر صدیق داد تا برای فاطمه رضیاللهعنها لباس و لوازم خانگی بخرد، شیخ
ابوجعفر طوسی ـ از علمای شیعه ـ این واقعه را از علی کرمالله وجهه در
کتاب «امالی» نقل کرده است، گزیدهای از آن خدمت خوانندگان آورده میشود.




